♥♥♥سرنوشت♥♥♥

متن و دلنوشته های زیبا و مطالب عاشقانه

خودم

Yahoo Status by RoozGozar.com

ایــن روزهـــآ 

 

بیشــتر از هــر زمــآنی

 

دوسـتــ دارمــ خــودمــ باشــمــ !!

 

دیگــر نـه حــرص بدســت آوردنــ را دارمــ

 

و نه هـــراس از دســت دادنــ را ..

 

هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــآطــر خــودمــ بخواهــد

 

دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت .

 

همین...

[ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:مطالب عاشقانه, متن های عاشقانه, عاشق تنها, متن عاشقانه, عکس های عاشقانه, ] [ 1:54 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

من چه رنگیم؟

Yahoo Status by RoozGozar.com

دوس دارم همه جواب بدن 
اگه میشه به لاتین

[ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:متن های عاشقانه, جملات عاشقانه, مطالب عاشقانه, عاشق تنها, داستان عاشقانه, ] [ 1:53 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

مهم نیست

Yahoo Status by RoozGozar.com

مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...

مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه

مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه

مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه

مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....

زمــآنـے ڪه دلت گرفت چگونه و با چه رویـے

سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے :

خدآیا مـטּ ڪه گنآهـے نڪردم ... پس چه شد

 

[ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:مطالب عاشقانه, متن های عاشقانه, عکس های عاشقانه, عاشق تنها, تنهایی, ] [ 1:52 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

داستان کوتاه "قلــــــب هدیه"

Yahoo Status by RoozGozar.com


پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

شمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

 
قلب
 

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

[ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب: مطالب عاشقانه, متن های عاشقانه, داستان کوتاه, وبلاگ عاشقانه, داستان عاشقانه, ] [ 1:44 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

ادمای خاص(مثل خودم)!

Yahoo Status by RoozGozar.com

 
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !

هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !

وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده ,

راهشون رو کج میکنن از یه طرف

دیگه میرن که اون نپره ... !

همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !

... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !

اینایی که همیشه میخندن ... !

اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !

همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !

اینا فرشتن ... !

تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !

تنهاشون نذارین
؛ داغون میشن

[ چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب: مطالب عاشقانه, متن های عاشقانه, مطلب های عاشقانه, عاشق تنها, متن عاشقانه, ] [ 1:30 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

داستان عاشقانه اوا و پسر سرطانی

Yahoo Status by RoozGozar.com

همسرم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره ؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم . تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد و اشک در چشمهایش پر شده بود . ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت ، آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود ! گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم : چرا چندتا قاشق گنده نمی خوری ؟ فقط بخاطر بابا عزیزم ! آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا ، می خورم ، نه فقط چند قاشق ، همشو می خوردم ولی شما باید … آوا مکث کرد !!! بابا ، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم ، هرچی خواستم بهم میدی ؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم ، قول میدم ، بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم ! ناگهان مضطرب شدم و گفتم : آوا ، عزیزم ، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی ! بابا از اینجور پولها نداره ! باشه ؟

.
بقیه داستان را در ادامه مطلب بخوانید

آوا گفت : نه بابا ، من هیچ چیز گران قیمتی نمیخوام ! و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو خورد ! در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم ! وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد ؛ انتظار در چشمانش موج میزد . همه ما به او توجه کرده بودیم و آوا گفت ، من میخوام سرمو تیغ بندازم ، همین یکشنبه !!!

تقاضای او همین بود !!!

همسرم جیغ زد و گفت : وحشتناکه ! یک دختربچه سرشو تیغ بندازه ؟ غیرممکنه !!! گفتم : آوا ! عزیزم ، چرا یک چیز دیگه نمی خوای ؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین میشیم . خواهش می کنم ، عزیزم ، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی ؟

سعی کردم از او خواهش کنم ولی آوا گفت : بابا ، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود ؟ آوا اشک می ریخت و میگفت شما به من قول دادی تا هرچی میخوام بهم بدی ، حالا می خوای بزنی زیر قولت ؟

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم و گفتم : مرده و قولش !!! مادر و همسرم با هم فریاد زدن که : مگر دیوانه شدی ؟ آوا ، آرزوی تو برآورده میشه !!!
صبح روز دوشنبه آوا رو با سر تراشیده شده و صورتی گرد به مدرسه بردم ! دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشایی بود . آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد و من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم .

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت : آوا ، صبر کن تا منم بیام !!! چیزی که باعث حیرت من شد ، دیدن سر بدون موی آن پسر بود ، با خودم فکر کردم ، پس موضوع اینه !!! خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت : دختر شما ، آوا ، واقعا فوق العاده ست و در ادامه گفت : پسری که داره با دختر شما میره ، پسر منه ! اون سرطان خون داره !!! زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه و ادامه داد : در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد و بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده ! نمی خواست به مدرسه برگرده ، آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن . آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده !!! اما ، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه !!!!!

آقا ! شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین !

سر جام خشک شده بودم و شروع کردم به گریه کردن !!!

[ سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب: داشتان عاشقانه اوا وپسر سرطانی, غم انگیز ترین داستان ها, ] [ 11:38 بعد از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

اگر میدانستی...

Yahoo Status by RoozGozar.com

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دار

 

سکوت را فراموش می کردی

تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد.

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

 

چشمهایم را می شستی

 

                       و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

 

نگاهت را تا ابد بر من می دوختی

 

تا من بر سکوت نگاه تو

 

رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم.

 

ای کاش می دانستی...

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

 

هرگز قلبم را نمی شکستی

 

اگر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است.

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

 

لحظه ای مرا نمی آزردی

 

که این غریبه ی تنها، جز نگاه معصومت پنجره ای

 

و جز عشقت، بهانه ای برای زیستن ندارد


دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌د

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:مطالب عاشقانه, متن های عاشقانه, عکس های عاشقانه, عاشق تنها, شعر های عاشقانه, ] [ 1:45 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

برای شیرین ترین رویای زندگیم ....

Yahoo Status by RoozGozar.com

     http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifچه حس خوبیه بازم ******    دوباره با تو خندیدن http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

 

           http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifتموم سختیارو باز  ******     کنار تو نفهمیدن http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 


                  http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifچهحس خوبیه اما  ******    بگو این قصه رویا نیستhttp://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

            http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif به غیر از تو که دنیامی ******    دیگه چیزی تو دنیا نیست http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

                  http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifبه جای قاب پوسیده ******    به جای عکس رو دیوار http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

        http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifتو رو می بینمت هر شب ******    تورو می فهمت هر بار http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

              http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifهمیشه قد رویا بود ******    ولی حالا که اینجاییhttp://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

       http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifچقدر این زندگی خوبه ******    چقدر بی وقفهزیباییhttp://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

              http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifچه حاله خوبیه با تو ******    همیشههمنفس باشم http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

              http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifمنو گم می کنی تا من ******    تو آغوش تو پیدا شم http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

   http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifتو این احساسو می فهمی ******    منو تنها نمیذاری http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif

 

 

http://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gifبگو این قصه رویا نیست ******    بگو حال منو داریhttp://upload.tehran98.com/img1/1b6ar5uzxnxe5ae5j43g.gif    

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:مطالب عاشقانه, متن های عاشقانه, جملات عاشقانه, جملات کوتاه عاشقانه, وبلاگ عاشقانه, ] [ 1:44 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

دیوانه باران ندیده

Yahoo Status by RoozGozar.com

آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي,آپلود موزیک

 

 

 

سهراب

گفتی چشم ها را باید شست ...

 

 

شستم ولی ...!

 

گفتی جور دیگر باید دید...

 

 

دیدم ولی...!

 

گفتی زیر باران باید رفت...

 

 

رفتم ولی ...!

 

او

نه چشم های خیسم را دید و نه نگاه دیگرم را

...

 

 

هیچکدام را ندید !!!

 

 فقط در زیر

فقط در زیرباران لبخندی زد وبا طعنه گفت:دیوانه باران ندیده.....

 

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:مطلب عاشقانه, متن های عاشقانه, متن عاشقانه, عاشق تنها, شعر عاشقانه, ] [ 1:37 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]

گنجشک

Yahoo Status by RoozGozar.com

گنجشک با خدا قهر بود...روزها گذشت و گنجشگ با خدا هيچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا مي گرفتند

و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت: مي آيد ؛ من تنها گوشي هستم که غصه هايش را مي شنود و

يگانه قلبي هستم که دردهايش را در خود نگاه ميدارد….. و سرانجام گنجشک روي شاخه اي از درخت دنيا

نشست. فرشتگان چشم به لب هايش دوختند، گنجشک هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از

آن چه سنگيني سينه توست. گنجشک گفت : لانه کوچکي داشتم، آرامگاه خستگي هايم بود و سرپناه بي

کسي ام. تو همان را هم از من گرفتي. اين طوفان بي موقع چه بود؟ چه مي خواستي؟ لانه محقرم کجاي

دنيا را گرفته بود؟ و سنگيني بغضي راه کلامش بست. سکوتي در عرش طنين انداخت فرشتگان همه سر به

زير انداختند. خدا گفت:ماري در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمين مار پر

گشودي. گنجشگ خيره در خدائيِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسيار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور

کردم و تو ندانسته به دشمني ام برخاستي! اشک در ديدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چيزي درونش فرو

ريخت … هاي هاي گريه هايش ملکوت خدا را پر کرد .

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, ] [ 1:17 قبل از ظهر ] [ پسر اريايي22 ] [ ]