هیچی به اندازه ی نارو زدن توی عشق شکننده نیست . ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, توی خونه یکی ازآشناهامهمون بودم که ، میزبان به من سپرد تا دو سه ساعت که میرن یه جشن عروسی و برمیگردن، مراقب یکی که بظاهر دیوونه بود باشم . منم قبول کردم . ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, طرف ، اوایل حالش خوب بود ؛ نمیدونم چرا یهو زد به سرش . حالش اصلأ طبیعی نبود .همش بهم نگاه میکرد و میخندید… ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, به خودم گفتم : عجب غلطی کردم قبول کردم ها…. اما دیگه برای این حرفا دیر شده بود. باید تا برگشتن اونا از عروسی پیشش میموندم. ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, خوب یه جورائی اونا هم حق داشتن که اونو با خودشون نبرن؛ اگه وسط جشن یهو میزد به سرش و دیوونه میشد ممکن بود همه چیز رو به هم بریزه وکلی آبرو ریزی به بار بیاره . ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, من اون شب برای اینکه آرومش کنم سعی کردم بیشتر بهش نزدیک بشم وباهاش صحبت کنم. بعضی وقتا خوب بود ولی گاهی دوباره به هم میریخت. ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, یه بار بی مقدمه گفت : توهم از اون قرص ها داری؟ قبل از اینکه چیزی بگم گفت : آخه وقتی از اونا میخورم حالم خیلی خوب میشه . انگار دارم رو ابرها راه میرم….روی ابرها دیگه کسی بهم نمیگه دیوونه…! ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, بعد با بغض پرسید : تو هم فکر میکنی من دیوونه ام؟؟؟ … اما اون که از من دیوونه تره !!!. ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, بعد بلند خندید وگفت : آخه به من میگفت دوستت دارم . اما با یکی دیگه عروسی کرد . بعد آروم ادامه داد و گفت:امشبم که عروسیشه!!! ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, یه چیزیو یادم رفت که بهتون بگم ، هروقت بهتون نارو میزنن و میرن دنبال عشق دیگه ای و تنهاتون میزارن ، و غمگین میشین ، بدونین که شما هم خدایی دارین . +++++++++++++++++++++++++++++
هر گونه قضاوت با شماست