•~*♥*~• غــــــــــــم •~*♥*~•
متن و دلنوشته های زیبا و مطالب عاشقانه
رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان ...... ایستادن اجبار کوه بود،
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی...
پس بی هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ی ما خاطره ایم!
گاهی تنها بودن بهای ادم ماندن است... اما دگر تنها ماندن بس است و من ادم شدم.. اکنون در خلوت تنهایی ام برای نبودنت میگریم... ای عزیز جان من! من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم … یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم! از غمی که میدانی با تو بودنم مرگ است وبی تو بودنم هرگز! گر بهانه این باشد، من بهانه میگیرم … عاشقانه میمیرم!
آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد، غصه می خورد، بغض می کند، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود … آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه … چقدر تازگی دارد برایم... روزهایی که به امید آمدن کسی دل خوش نیستم... و شبهایی که از نیامدنش دلگیر نمیشوم!!! بی کسی هم عالمی دارد...
عاشق شده یی ای دل غمهایت مبارک برای دیگران تنـهـا یک نامی و تنهـا نامت بـرای من یک دنیا! دنیـای کــوچکی ست! خلاصه شده در چهار حرف...
زنجیر جنون ای دل در پایت مبارک
از دیده گهر ریزی از سینه شرر ریزی
لعل و گوهر و یاقوت از خون جگر ریزی
دارا شده یی ای دل دنیایت مبارک
گه عاقل و فرزانه، گه بیخود و دیوانه
گه دیر و حرم گردی، گه بر در بتخانه
حانز شده یی ای دل عقبایت مبارک
از درد نهان سوزی از ناله جهان سوزی
گاه خنده کنی چون گل، گاه همچو خزان سوزی
پیدا شده یی ای دل احیایت مبارک
بی تو همدمم شده قلم و کاغذ تنها چیزی که ازت دارم یه عکس پارست اونم همدمی واسه این دل سادست با اون خاطره هایی که واسم شیرین و تلخه بهت میگم خداحافظ گرچه گفتنش سخته دفتر خاطراتت و تو خلوتت بسوزون یادت نره که کی بودی به دلت هم بفهمون اگه یه روز من و دیدی به روت نیار که دیدی حتی اگه صدات زدم به روت نیار شنیدی کی گفته نفرین می کنم، غصه به تو حروومه خوشبختی تو گل من، همیشه آرزومه....! به دریا شکوه بردم از شب دشت وزین عمری که تلخِ تلخ بگذشت به هر موجی که گفتم غم خویش سری میزد به موج و باز میگشت....! از ته دلم دوست دارم
پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم حالا که رفتنی شدی سفر بخیر عزیزم... این آخرین خواهشمه مواظب خودت باش اونی که جام و می گیره جوونی تو بزار پاش... اسم من و جلوش نیار، بهوونه ای نگیره بهش بگو دوستت دارم بزار برات بمیره.. یادته یادگاری نوشتی رو دیواری که من و دوسم داری و تنهام نمی زاری حالا می خوایی بری من و بزاری تنها منم بدون تو می شم بی خیال دنیا نه که گِله کنم نه اصلا گِله ای نیست تو رو بدرقه می کنم با چشم های خیس هر کسی واسه خودش یه خدایی داره نه که نفرینت کنم نه این رسم روزگاره...
به من می گفت: انقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر، میمیرم... باورم نمی شد... فقط یک امتحان ساده به او گفتم بمیر... سال هاست درتنهایی پژمرده ام... کاش امتحانش نمی کردم... کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. کاش میشد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد. کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد. کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد...
در بحبوحه خنده به غم فکر کنیم
بد نــــــــیست اگرخانه ما سیمانیســـــــــت
به خشت و گل و نفوذ نم فکر کنیم
هر وقت زیادمان دلی میشکـــــــــــــــــند
بد نــــــــیست که یک لحظه به هم فکر کنیم
من عاشق و تو هر که در این عصر غریب
بد نیست اگر کمی به هم فکر کنیم